Latest Entries »

stemming

آقا شادباش ، ولی نعمت اصلاح طلبان حجت را بر هواخواهان این مسیر پویا تمام فرموده و اظهار داشتند » رای تاثیرگذار خود را به روحانی خواهند داد»

از آنجایی که همراهان و همدلان رای بدست حکومت نواز…

– نتوانستند انتقام عزیزان پرپر شده مان در دوره گذشته انتصابات را گرفته و حتی حرمت خون شان را بها دهند
– نتوانستند پس از دستگیری رهبران شان ایران را قیامت کنند
– همچنان به فکر رنگی جایگزین برای همرنگ و همسنگ شدن با اسلاف شان اند
–  همچنان نور پایین و همگام با جمهوریِ اسلامیِ خامنه ای قدم زنان طی طریق میکنند تا مبادا ترکی بردارد چینی نازک حکومت ولایی
– مهمتر از همه در پی شعاری دهن پرکن و حماسی برای سر دواندن مردم تا چهار سال دیگر میباشند

کمیته ارزشیابی اشعار حماسی اصلاحات پرور،که همواره الویت را به اشعاری با تاریخ مصرفی سه سال و اندی داده ، شعارهای جایگزین زیر را برای ادامه این راه بی فراز و نشیب و کم مخاطره پیشنهاد میدهد:

– روحانی دستگیر بشه، ایران قیامت میشه !!! (تاریخ مصرف سه سال)
– روحانی ، روحانی حمایت حمایت ! (تاریخ مصرف یک سال)
– روحانی بت شکن ریشه ظلم را بکن ! (تاریخ مصرف شش ماه)
– روحانی تو بهاری که پشت زمستان ماندی ( تاریخ مصرف تا پاییز امسال)
– نه سبزٍ نه زردِ ، فقط بنفش مردِ ! ( تاریخ مصرف تا زمانی که جواب بده )
– روحانی ، روحانی کلید هر جهانی ! (این شعار این جهان و آن جهان شما را تضمین میکند و تاریخ مصرف خاصی ندارد)

.

help-hand-practice-learned-wallpaper_1280x800

مطمئنا سقوط حکومت محمدرضا شاه پهلوی در سال 57 شمسی نه تنها باعث از میان رفتن تمامی مشکلات اجتماعی سیاسی که گروه های چریکی، روحانیون و احزاب سیاسی ایدئولوژیکی از آن دم میزدند نشد بلکه به اذعان همگان (به جز عده‌‌ای که در پی‌ منافع شخصی‌ و حفظ آبروی از پیش ریخته سیاسی خود هستند و همچنان صلاح کار را تاکید و تایید بر لزوم براندازی نظام پیشین و بست مکشوفات اسلامی خود می‌دانند) این پدیده اسلامی جدا از تبدیل نمودن کاراکتر موجه ایران در صحنه بین‌الملل به کشوری متخاصم و غیر قابل اعتماد، صدمات جبران ناپذیر اجتماعی، فرهنگی‌ و اقتصادی بر پیکره سرزمین مان وارد آورده است. شاهد بر ماجرا اعترافات چند گاه اخیر برخی‌ از دست‌اندرکاران انقلاب اسلامی به نابخردانه بودن تصمیم از میان برداشتن نظام پادشاهی در ده پنجاه می‌باشد.

در نزدیکی سالروز این واقعه دردناک تاریخ سرزمین مان ، اینکه آیا تلاش بی وقفه عده ای به ظاهر روشنفکر در به تصویر کشیدن مدینه فاضله پس از سرنگونی نظام پادشاهی و راهگشا دانستن مشی براندازی تا چه اندازه به راستی و بینش ژرف این نزدیک بینان سیاسی انجامید؟ پرسشی است که بارها و از زوایای مختلف به آن پرداخته شده ، و به اندیشه حقیر هرچند تکرارش مرهم بیماری فراموشکاری ایرانیان است ولی در عین حال ملال آور و خارج از حوصله مینماید.

با در نظر داشتن این مهم که مبارزه با دیکتاتورها تلاشی ساده و بی هزینه نیست و هر گزیده ای برای رویارویی با دیکتاتوری پیچیدگی و هزینه های خاص خود بر مبنای خاستگاه و ایدئولوژی نظام حاکمه دارد، یادآوری آنکه چگونه میتوان اصل همبستگی را در جامعه ای بی روح همچون جامعه ایرانی رواج داد و آن را توسط مبلیغن سیاسی اجتماعی در گوش های این بی رمقان که امید به رهایی و آزادی دارند جار زد، نکته ایست که بیش از سه دهه به اشکال مختلف بدست اپوزسیون حکومت اسلامی دنبال شده و میشود ولی بازخوردی در خور به جز مواردی اندک که آن هم از استثناعات فرهنگی و اجتماعی ایرانیان بوده است، نداشته اند.

نکته ای که بیش از هر چیز بر رفتار اجتماعی ایشان در مواجهه با نظام نمود یافته است ضعف مفرط به زیر فشارهای اجتماعی اقتصادی و در پی آن از میان رفتن اعتماد به نفس و نیروی مقاومت است تا جایی که علیرغم نفرت بی حدو حصر از نظام حاکمه، به جز عده ای اندک نمیتوانند این انزجار از حکومت و عطش آزادی خواهی را در کنار هم همدل و یکصدا فریاد زنند.

در حوادث کوی دانشگاه در سال 78 و همچنین اعتراضات پس از آخرین انتصابات ریاست جمهوری  که هر چهار سال یکبار جمهوری اسلامی برای حفظ ظاهر دموکراتیک خود به نمایش میگذارد، حرکت های اعتراضی شجاعانه ولی بی فایده در برابر استبداد حاکم انجام گرفت که گویی موقتا روح تازه ای بر کالبد این پیکر از هم گسسته که آنرا مردم مینامیم دمیده شد.اینگونه تحرکات در زیر سایه ترس مردم و همچنین رخوت و عادت آنان زیر سایه دیکتاتوری در کوتاه مدتی به خاطراتی ملال آور برای نقل کردن در محافل خانوادگی و یا تخته ای برای موج سواری عده ای سودجوی سیاسی بدل گردید.

پرسش آنست که آیا برای این معضل اجتماعی برخاسته از نهان انقلابی اسلامی علاجی پیش از به قهقرا رفتن کشورمان ایران میتوان متصور شد؟ آیا میتوان  برنامه ای مدون، اجرایی و خردمندانه برای از پا در آوردن دیکتاتوری حاکم که لازمه اش تقویت اراده و اعتماد به نفس مردم داخل است ، تهیه نمود و به ایشان پیشکش کرد؟
از دید من زمانی میتوان دسته های مردمی نیرومند برای مبارزه با نظام را سازماندهی کرد و در دلهای مردم شادابی و امید جای داد که احزاب، گروه ها و کنشگران داخل و خارج از کشور به خود متکی بوده و از مشاجرات استحکاکی که جز از بین بردن پتانسیل مبارزاتی شان آید دیگری ندارد، دست شسته و بدور از کینه های کور، دل در گروی ایران داشته باشند و هیچ.
رهایی از ستم دیکتاتوری اسلامی در شرایط کنونی که حتی ایدئولوژیهای رژیم کهنه و نخ نما گشته و نمادهای سیستم پایداری خود را از دست داده اند، تنها وابسته به کنش مردم و همراهی کنشگران سیاسی که خاستگاه شان برآمده از همین مردم است، خواهد بود.

هم اکنون که جایگاه علی خامنه ای به عنوان پایه و رکن اساسی نظام اسلامی شیعی بیش از پیش سست گردیده که حتی نوچه گان قدیمی اش همچون احمدی نژاد و لاریجانی ها برای فصل الخطاب هایش تره هم خرد نمیکنند و در واقع به سبب قضاوت ها و سیاست های پر اشتباه, خود به خود کنترلش بر اهرم های مرکزی قدرت کمتر و کمتر گردیده، برماست تا با پدید آوردن حرکتی نوین و تاثیرگذار پاشنه آشیل رژیم که همانا انسجام وهمبستگی مردم است را نشانه رفته و دیو دیکتاتوری را از پای درآوریم. در این میان باید بدانیم دل در گروی یاری کشورهای بیگانه که تنها ممکن است برای به دست آوردن کنترل اقتصادی، سیاسی و یا نظامی بر کشورمان به فکر یاری رساندن به مردم مان شوند، اندیشه ای نارواست.

در پایان به شخصه بر این باورم که شکل دهی شورای ملی در این برهه خطیر زمانی برای ایرانمان فالی است نیکو که پتانسیل آن را دارد تا با حمایت تک تک کنشگران و صاحب نظران از هر جناح، عقیده و مشی حزبی از اقبال مردمی برخوردار گشته و بارقه های امید را بر پهنه آسمان تاریک میهن مان بتاباند. همیاری گسترده و شایان ذکر ایرانیان در قوت گرفتن پایه‌های این شورا خود نشان و پیامی است که اگر صاحبنظران و سیاسیون ما به خوبی به آن بنگرند، نوای جاری شدن امید و اتحاد را در رگهای جامعه کم امید مان میشنوند. انتظار میرود گروه‌های مختلف اپوزوسیون لختی بیاندیشند و با کنار نهادن اختلافات فرتوت و قدیمی‌، دستهای مردمی را که رهایی را فریاد میزنند را بفشارند و با ایشان همگام شده و با دادن امید، پایداریشان را قوت بخشند.
.

.

 لازم است تنها بر اراده خود اتکا کنید … با ایستادن در کنار یکدیگر خود را یاری کنید … کسانی که ضعیف هستند را تقویت کنید … پیوندها را بین خود برقرار کنید، خود را سازمان دهید … و باید پیروز شوید.
وقتی که تقاضای خود را برای به کرسی نشاندن مهیا کردید، آنگاه و نه پیش از آن، به کرسی خواهد نشست.
چارلز استوارت پارنل

یا رب آن آهوی مشکین به ختن بازرسان

وان سهی سرو خرامان به چمن بازرسان

.

.

بتاریخ :
هشتم ذی الحجه 1330 قمری برابر با دوشنبه بیست و ششم آبان 1291 خورشیدی

Lovely Letter

 برگرفته از صفحه فیسبوکی تاریخ در تصویر

.

941351_10151645470220903_739275771_n

آورده اند دو گدا بر گذری که به کلیسای سن پیترو واتیکان ختم میشد، تکدی گری میکردند.

یکی صلیب ، نشان مسیحیان را و دیگری هلال ماه که نشان مسلمین است را بر پیش گذاشته بودند.

مردم بسیاری که از آنجا گذر میکردند با هیجان و سخاوت، سکه های خود را نثار گدایی میکردند که صلیب را به عنوان منجی خود بر پیش گذارده بود.

کشیشی از آنجا می گذشت، مدتی ایستاد و دید که مردم فقط به گدایی که صلیب دارد پول می دهند و هیچ کس به گدای اسلام پناه چیزی نمی دهد. جلو رفته

و با احترام به گدای مفلوک گفت:

رفیق بیچاره من، متوجه نیستی؟ اینجا مرکز ایدئولوژیکی مسیحیان کاتولیک جهان است. پس مردم به تو که نشان مسلمین و الله شان را بر پیش گذاشتی پولی نمی دهند، به خصوص که دقیقا بر مکانی نشستی که کنارت گدایی دیگر که صلیب دارد و ذائقه مردم این وادی را خوش میآید، به تکدی گری مشغول است. ایشان در واقع از روی لجبازی هم که باشد به گدای هم مسلکشان پول میدهند نه تو.

گدای اسلام پناه بعد از شنیدن حرفهای کشیش رو کرد به گدای پشت صلیب و گفت:

هی «اسدالله» نگاه کن کی اومده به ما بازاریابی یاد بده؟

نتیجه اخلاقی آنکه:

مراقب باشید برای لجبازی و دهن کجی با یکی، سکه تان را در کلاه دیگری نیاندازید، یا رای تان را…. ،

چرا که هر دو از یک قماشند و هم داستان …

روز گذشته 8 سپتامبر به همراه تنی چند از دوستان ایرانی برای نشان دادن حمایت مردم انساندوست ایران از قیام آزادی خواهانه مردم سوریه در مقابل ایستگاه مرکزی شهر لاهه ، جایی که نقطه آغازین راهپیمایی به سمت سفارت اشغالی ایران بود ، حاضر شدیم.

در همان ابتدا با استقبالی گرم از جانب برگزارکنندگان این برنامه و شرکت کنندگان سوری در این راهپیمایی مواجه شدیم و همان ابتدا همگی با دیدن عکس هایی از کودکان ، زنان و مردان کشته شده سوری بدست ارتش بشار اسد که با حمایت مستقیم رژیم اسلامی رخ میدهد ، کمی شرمگین شدیم .
لختی با خود اندیشیدم اینان نمایندگانی از همان سوری هایی هستند که اکنون در کشورشان پرچم روسیه، چین و جمهوری اسلامی را به آتش میکشند ولی اینجا چنین خالصانه به استقبال پرچم ایران آمده و با ما عکس میگیرند و این نشان از درکشان در تفاوت قایل شدن میان حکومت اسلامی و ایرانیان بود.
با چند تن از ایشان که صحبت کردم میگفتند ما مردم ایران را بسیار دوست داریم واز مسایل ایران در یک دهه گذشته و مبارزه آزادی خواهانه ایرانیان به نیکی یاد میکردند و آنرا سمبلی مبارزاتی در خاورمیانه میدانستند ، ولی همگی یک پرسش داشتند و آن این بود که چگونه است شما همچنان سیطره ضالمانه این حکام را می پذیرید ؟ و چرا بیشتر از اینها همدل و یکصدا نیستید؟ …

راست میگفتند ، در همین هلند نزدیک به 33000 ایرانی بسر میبرد ولی برای تجمعات اعتراضی بر علیه جمهوری اسلامی شاید به زور یتوان 200 نفر را جمع کرد .
به هر روی حس خوبی بود و شادمان از این بودیم که این پیام را هرچند محدود به گوش ایشان برسانیم تا بدانند فاصله و تفاوتی چشمگیر است میان مردم متمدن و انساندوست ایرانی با سیاست ها و رفتارهای حکومت توتالیته و دیکتاتور جمهوری اسلامی ، این پیام را نیز به خوبی شهروندان شهر لاهه طی 2 ساعت پیاده روی ما در خیابان های شهر ، زمانی که پرچم شیروخورشید نشان ایران را در کنار پرچم ارتش آزادی بخش سوریه میدیدند، دریافت کردند.

در این برنامه و زمانی که در برابر سفارت جمهوری اسلامی تجمع کرده بودیم فرصتی دست داد تا به نمایندگی از طرف ایرانیان حاضر و دیگر ایرانیانی که خود را در کنار مردم مظلوم سوریه میبینند چند جمله ای را بداهه و در حمایت از ایشان عرض کنم.

در ادامه نیز نامه ای به صندوق پست سفارت رژیم اسلامی انداخته شد که در آن از جانب مردم سوریه درخواست شده بود تا جمهوری اسلامی به حمایت از دیکتاتوری خونین در سوریه پایان دهد چرا که بشار اسد زود یا دیر سرنگون خواهد شد.

 





http://persiandutch.com/2012/09/08/hollands-persians-support-syrian-people-movement/

https://www.facebook.com/media/set/?set=oa.343769319046867&type=1

امید به آزادی مردم سوریه و همچنین هموطنانم از چنگال حکومت های دیکتاتوری خود ، امید به پیروزی