Latest Entries »

ضمن عرض تسلیت به هموطنان آذری زبانم و تقبیح عمل زشت سیمای جمهوری انیرانی اسلامی در پخش دعای تازی جوشن کبیر بجای خبررسانی این واقعه دهشتناک خواستم خیلی کوتاه به شما دوستان و هم میهنان آگاهم یادآوری کنم تا حواسمان کاملا به جماعت گجستک و دروند پان ترک باشد که ایشان موج سواران قهاری هستند و میتوانند به آسانی از احساسات ما جهت منافع پلیدشان بهره ببرند. ما باید بسیار خردمندانه در کنار هموطنان آذری مان باشیم و از جان و دل ایشان را یاری رسانیم

 

روان پاک تمام درگزشتگان این زلزله شاد

نیک می دانیم که در شرايط حاضر، اپوزیسیون  دچار پراکندگی است ( تا به امروز جدا از بحث پیگیری تشکیل کنگره ملی میهنی و حداقل در سطح پیاده نظام). این پراکندگی که طی یکسال گذشته رفته رفته به زد و خوردی رقت بار و تامل برانگیز در فضای مجازی و مدیا های گوناگون مبدل گشته، با توجه به سوابق تاريخی  از احزاب  و سازمان ها ، تاثیری ژرف و طبیعتا منفی بر اذهان مردم  دارد. برای اپوزیسیون  برانداز اين آرزو است که یک همبستگی بین این نیروها از لحاظ  استراتژی  و تاکتيک به وقوع بپیوند. و نتیجه این سردرگمی رواج ناامیدی در بین مردم در تقابل با  قدرت دیکتاتور است ، کاری که خواسته یا نا خواسته برخی از همین دوستان قلم بدست و کاربران سایتهای اجتماعی – خبری انجام میدهند.

آیا ناامیدی در روح و روان ایرانیان همواره وجود داشته؟ یا آنکه این دعواهای فرسایشی و اندیشیدن به تار و پودهای پوسیده اختلافات ، چنین بر سر هم میهنان مان آورده که حتی با بازگشت به شرایط صف های طولانی دهه 60 برای سیر کردن شکم هم کنار میآیند و خم به ابرو نمی آورند و ما اینجا فارغ از بحث اشکنه و مرغ ، به رخ یکدیگر پنجه میکشیم و در عین حال ایشان را به جنبش های مختلف و خلاقانه سوت ، صف نان ، آب بازی ،الله اکبر و …. فرا میخوانیم.

در عین حال من معتقدم سکوتی که اکنون بر اساس جبر حاکم و ناامیدی سیاسی بر جامعه ایرانی حکمفرماست را میتوان با شعله ور کردن فرهنگ عدالتخواهی با ایجاد امید در دلها  و دلگرمی دادن به مردم، که در مبارزه رو در رو با دیکتاتوری قرار دارند، از میان برد و این وظیفه اپوزیسیون سرنگونی طللب است و می بایست با نشان دادن همبستگی نیروها ( نه کینه ها و نفرت های کور سالخورده و بر خورد های قهری)، چشم انداز آینده را واضع و شفاف به مردم مان نشان دهد .این عمل یک نوع دلگرمی به آینده است تا هر ایرانی احساس غرور کند و تمام استعداد و توان خود را برای به زیر کشیدن مستبدان حاکم بکار گیرد.

برای رژیمی با این درجه از منفوریت داخلی و بین المللی، ماندن بر سر قدرت صرفا از طریق ایجاد تفرقه و تشتت در صفوف مردم و اپوزیسیون امکان پذیر بوده است. در حالی که رژیم به حفظ قدرت سیاسی به هر قیمت تأکید می ورزد و هیچ چشم اندازی هم برای تغییر در رویّه و ساختار آن مشاهده نمی شود ( اگر شرایط به همینگونه پیش رود). تنها راهی که برای پویندگان راه آزادی، عدالت، دمکراسی و رشد و توسعه کشور باقی می ماند،در کنار هم قرار گرفتن ما در یک صف ، درو ریختن کینه های کهنه ، همبستگی بی قید و اصرار بر سرنگونی  در یک جبهه مشترک و مقاومت در برابر حاکمیت اسلامی است.

شغالی
گَر
ماه بلند را دشنام گفت –
پیران شان مگر
نجات از بیماری را
تجویزی اینچنین فرموده بودند.
فرزانه در خیالِ خودی
اما
آن که به تندر
پارس می کند،
گمان مدار که به قانونِ بو علی
حتي
جنون را
نشانی از این آشکاره تر
به دست کرده باشند

احمد شاملو

پرسشی بی پاسخ هماره تا به امروز برای من این بوده است که آیا  به واقع  چاره و راهکاری برای مشکل اساسی اپوزسیون ایران که همانا عدم توانایی در همکاری کردن با یکدیگر است ، وجود دارد؟ مشکلی بنیادی که سالیانی دراز گریبانگیر ایشان بوده و هست چونانکه این اپوزسیون سر در گریبان درباره اصل اساسی سرنگونی این حکومت و آوردن یک رژیم دموکراتیک که مورد توافق همه جناحها بوده و به نحوی بتواند در برگیرنده سلایق متنوع آنها باشد ، به همسویی و همکاری تا کنون نتوانسته است برسد.البته سیاه نمایی است اگر وضعیت کنونی را مثلا حتی با ده سال پیش مقایسه کنیم و اعتراف نکیم به یمن فداکاری و تلاش عده ای از مبارزین سیاسی و فعالین حقوق بشر بستری مناسب تر جهت گفتمان میان جناح های مختلف سیاسی بوجود نیامده است.

همگی ما این جملات را بارها و بارها بخصوص طی یکسال گزشته تا کنون از زبان بسیاری از همین دوستانی که دستی بر آتش سیاست میهن مان دارند، از گوینده و مفسر سیاسی رادیو تلوزیون ها گرفته تا چهره های شاخص اپوزسیون شنیده ایم که : ایران ما در شرایط دشوار و حساسی قرار دارد و خطر جنگ و بواسطه آن سرنگونی نظام و قدرت گیری جریانات تجزیه طلب که اکنون بیش از هر زمان دیگر فعال بوده و ممکن است در نبود آلترناتیوی برنامه دار و پرقدرت فروپاشی یکپارچگی کشور را در پی داشته باشد، بزرگترین تهدید خاموشی است که حیات و پایداری میهن مان را نشانه رفته است یا آنکه اگر جنگی بر علیه میهنمان شکل گیرد شاهد به تاخیر افتادن 50 تا 100 ساله پروسه دموکراسی در ایران خواهیم بود ویا ضربه های هولناک اقتصادی وارد شده به کشور طی این 33 سال و زین پس ، سالهای مدیدی برای جبرانش میطلبد.

مقدمه کوتاهی که در بالا به آن پرداخته شد پیش زمینه ای است برای ذهن های خرد گرا تا پرسشگرانه به واکاوی دلایل مخالفت کور گروهی کینه توز و نان به نرخ روز خورکه در این شرایط خطیر به سنگ اندازی در راه همبستگی ایرانیان با هر مسلک سیاسی و اندیشه ای مشغولند ، پرداخت و این را دریافت که اکنون به یمن حضور این جاهلان بی خرد هیچ جناح و جریانی بیش از حکومت اسلامی حاکم بر کشورمان از این خاطره سرایی ها و کینه جویی ها سود نخواهد برد .

 چگونه میتوان یک ایرانی تبعیدی و آزاد اندیشی بود و از طرح شکایت بر علیه جنایات علی خامنه ای چه در ایران و چه در سوریه حمایت نکرد

چگونه میتوان یک ایرانی زجرکشیده و منصفی بود و از طرح های همبستگی میان جناح های اپوزسیون داخل و خارج از میهن در راه براندازی رژیم اسلامی پشتیبانی نکرد

چگونه میتوان خود را یک ایران دوست نامید و خطر چند پاره شدن ایران را احساس کرد و باز بر عقده ها و اندیشه های خصمانه شخصی خود پای فشرد

چگونه میتوان خود را انسان نامید و برای آزادی هم میهن در بند یک حکومت اهریمنی ، ذره ای گزشت نداشت و دست مهر را بسوی دیگر همرزمان دراز نکرد

و در پایان هموطنم

چگونه میتوان زنده بود در حالی که نابودی و تاریکی انتظار سرزمین پاکمان را میکشد   

 

طبق آخرین برآوردها حوزه خلیج پارس درحدود 730 میلیارد بشکه ذخیره اثبات شده نفت وبیش از 70تریلیون مترمکعب ذخیره گازطبیعی رادرخودجای داده است.چنین ذخایری این منطقه را به بزرگ ترین مخزن انرژی درجهان تبدیل کرده است.درحال حاضرنفتی که در6کشورایران،عربستان سعودی،عراق،کویت،امارات وقطرتولید میشود،بیش از20میلیون بشکه درروزاست.درحالی که کل نفت خامی که درجهان تولیدمی شود،حدود82 میلیون بشکه درروزمی باشد.بنابراین،نفت خلیج پارس حدود 25 درصد ازنفت جهان را تأمین می کند

در سالهای پس از ورود ملایان به عرصه کشورداری به دلیل ركود و عدم سرمایه‌گذاری جدی در حوزه مشترک گاز و نفتی جنوب كشور و فشار تحریم ها به میمنت وجود رژیم بی عرضه اسلامی ، برداشت كشورهای عرب و مفت خور جنوب خلیج پارس از منابع مشترک به چندین برابر ایران رسیده است به عنوان مثال تنها برداشت كشور قطر از حوزه گازی مشترک با ایران ۱۵ برابر برداشت ایران می‌باشد كه رقم این میزان تفاوت در برداشت، به حدود ۴۰ میلیارد دلار در سال می‌رسد

این رقم معادل كل یارانه نقدی است كه به ۷۰میلیون ایرانی داده می‌شود و اگر تنها رژیم اسلامی  متناسب با طرف قطری می‌توانست گاز تولید كند، از محل این درآمد یارانه نفتی ایرانیان می‌توانست دو برابر شود این مثال را زدم تا ایرانیان ساده اندیش که تنها چشم بر این مستمری ناچیز دارند نیز آگاه شوند که به یمن حکومت اسلامی چه کلاه گشادی بر سرشان رفته است

ایران در حالی با داشتن حدود 13 میدان مستقل و شش میدان مشترک از 35 میدان هیدروکربوری خلیج پارس سهم قابل توجهی از منابع دریایی را به خود اختصاص داده است که بنا بر گزارش های رسمی رقبای عربی 9 برابر کشورمان از مخازن خلیج پارس برداشت می کنند. ایران که در میادین فروزان، آرش، سلمان، هنگام، مبارک، اسفندیار و میدان عظیم گازی پارس جنوبی با کشورهای حاشیه خلیج پارس شریک است، تاکنون نتوانسته آنطور که شایسته است از این میادین مشترک استفاده و به حق خود در بهره برداری از این میادین دست پیدا کند و با عدم برنامه ریزی صحیح  از سوی دولتمردان رژیم اسلامی در راستای صیانت از منابع ملی و میهنی ، برداشت کشورهای همسایه از این میادین بیشتر و بیشتر شد و سهم ایران از این میادین به میزان قابل ملاحظه ای کاهش یافت.با وجود اعلام گفته های وزیر نفت و رئیس دولت رژیم اسلامی مبنی بر سرمایه گذاری 66میلیارد دلاری در صنعت نفت و با توجه به اولویت میادین مشترک در توسعه، هیچ اتفاق خاصی در این میادین مشاهده نشد

 

اگر چه بسیاری از کارشناسان در سال های اخیر همواره نسبت به توجه به میدان های نفتی و گازی هشدار داده و عنوان کرده اند ایران باید بیش از اینها به حوزه های مشترک توجه داشته باشد اما برداشت 9 برابری شیخ نشینان حاشیه خلیج پارس از منابع هیدروکربوری این منطقه که مورد تایید مسوولان نیز هست بیش از گذشته زنگ خطر را برای صنعت نفت یکصد ساله ایران به صدا درآورده است. با توجه به اهمیت بسیار زیادی که میدان های مشترک برای منطقه دارند و کشورهای همسایه از مدت ها پیش بهره برداری از این میدان های مشترک را آغاز کرده اند به نظر می رسد ایران نیز باید در راستای رقابت با شرکای شیخ نشین خود شتاب بیشتری به توجه به میادین مشترک دهد

ضمن اینکه در صورت ادامه روند فعلی قطعاً زیان های جبران ناپذیری متوجه کشور و صنعت نفت یکصد ساله ایران خواهد شد. در این میان کاهش درآمد حاصل از برداشت از مخازن مشترک و برداشت حداکثری کشورهای همسایه موضوعی است که نباید به سادگی از کنار آن گذر کرد

گفتنی است در حال حاضر بیش از25 درصد نفت جهان از دریا استخراج می شود که در این میان خلیج پارس با 60 درصد، دریای شمال با 10 درصد و خلیج مکزیک با 9 درصد منابع و ذخایر هیدروکربوری در جایگاه اول تا سوم ذخایر هیدروکربوری قرار دارند

حال با این اوصاف میتوان به راحتی دریافت که ما ایرانیان و فرزندانمان چگونه و چه زمان خلیج همیشه پارس را دو دستی تقدیم اعراب کردیم و اکنون تنها برای حفظ نامش در تلاشیم

اوضاع اقتصادی و اجتماعی ایران در همه سال های جمهوری اسلامی بویژه در چند سال گذشته به قدری بغرنج، بحرانی و شکننده شده است که رژیم تحمل و توانایی مهار آن را با استفاده از ابزار گذشته ندارد و از پیشآمد های آینده با توجه به حوادث کشور های پیرامونی و شمال آفریقا به شدت نگران است، از آن رو برای حذف مردم از صحنه سیاسی به هر ترفندی دست می زند حتا به نمایش های انتخاباتی که خود آن را کنترل و کارگردانی می کرد اعتماد ندارد و برای فرار از انتخابات و اراده مردم سخن از تغییر قانون اساسی و حذف نظام ریاستی از سوی خامنه ای مطرح می شود. این در حالی است که اوضاع اقتصادی به شدت تیره و تار است، هر روز بخشی از دزدی های میلیاردی افراد و اشخاصی خاص افشا می شود که سینه چاک نظام، ذوب در ولایت و معلم اخلاق بودند. گروهی که از سال های پیش به پوچی، ناتوانی و به بی بنیادی این رژیم پی برده بودند از فرصت استفاده کرده بخشی از دزدی های خود را به خارج از کشور بویژه آمریکای شمالی و انگلستان منتقل کرده اند، آنان برخی از افراد خانواده خود را با نام دانشجو و یا غیره به این کشور ها فرستادند تا زمینه مهاجرت خود را فراهم آورند

همه میدانند که وضعیت اقتصادی کشور افتضاح است. مردم دیگر از شکایت از بار سنگین اقتصادی که به دوش میکشند نمی ترسند. نظرسنجی موسسه گالوپ که چندی پیش انتشار یافته، عملا این مسئله را ثابت میکند. طبق نتایج این نظرسنجی، ۲۶ درصد از مردم ایران میگویند که در رنج و بدبختی زندگی میکنند که این یک رکورد جهانی است
همچنین ۵۴% از مردم خود را «درحال دست و پنجه نرم کردن» با این وضعیت تلقی می کنند. این داده ها گویای وضعیت اسفناک زندگی اکثر مردم است
سوالی که مطرح است این است که رابطه بین شدت گرفتن این احساس در صف مردم و این واقعیت که اقتصاد کشور رفته رفته به دست سپاه پاسداران و دار و دسته آن افتاده چیست. واضح است که در این راستا افرادی بی کفایت سمتها و پستهای بسیار حساسی را در اقتصاد مملکت در دست دارند

افزایش تورم و بیکاری و کاهش رشد اقتصادی کشور، حداقل تبعات اقتصادی و اجتماعی اجرای قانون ناپخته و غیرمنطقی هدفمندسازی یارانه‌ها بوده  که در شرایط موجود گریز از آن امری اجتناب‌ناپذیر و تقریباً غیرممکن است و جای بسی تعجب اینجاست که تصمیم‌گیرندگان و مجریان این قانون علی‌رغم همه خسارت‌هایی که تاکنون از این طریق به کشور وارد ساخته‌اند هنوز درس عبرت نیاموخته‌اند و احمدی نژاد باز هم با وقاحت تمام در تلاش برای ادامه این راه وحتی بیشتر کردن یارانه پرداختی به مردم است که اینبار گویا دیگر هم سلفان کودنش بر پرمخاطره بودن این راه که بار بیشتر بر شانه های نحیف اقتصاد ایران است ، اشاره کرده و او را از حضور در برنامه تلوزیونی به منظور اعلام دور جدید پرداخت یارانه ها بر حذر داشتند

در آینده نه چندان دور رخداد های ژرفی در کشور اتفاق خواهد افتاد، رژیم که با سیاست گذاری های غلط خود در اقتصاد، روزمرگی، زورگویی، خشونت، زندان، شکنجه و تجاوز در سیاست، هیچگونه پایگاهی در میان ایرانیان و دیگر کشورها ندارد ، تلاش اش برای برون رفت از تنگنای کنونی بیهوده است

 

 

 

در این میان پرسش آنست مردمی که این رنج و درد را با پوست و گوشتشان درک میکنند ، چگونه اینگونه ذلیلانه  سر در گریبان دارند و هرکس کلاه خود را با دودست چسبیده و به جای اندیشیدن به اتحاد و چاره اندیشی برای از میان بردن تهدیدات خارجی و فشارهای داخلی به فکر آنست تا دیگران برای کمک به ایشان هزینه دهند؟

خارج نشینان هم که هر آن در پی ورق زدن خاطرات گزشته و بی اعتبار کردن یکدیگرند و اگر کسانی در پی چاره ای برای اتحاد و همبستگی باشند به سرعت زیر ذره بین بدبینی ایشان حیثیت خویش را هزینه میکند و در آخر به نتیجه ای هم با این همه اندیشمند من من گو نخواهد رسید