نیک می دانیم که در شرايط حاضر، اپوزیسیون  دچار پراکندگی است ( تا به امروز جدا از بحث پیگیری تشکیل کنگره ملی میهنی و حداقل در سطح پیاده نظام). این پراکندگی که طی یکسال گذشته رفته رفته به زد و خوردی رقت بار و تامل برانگیز در فضای مجازی و مدیا های گوناگون مبدل گشته، با توجه به سوابق تاريخی  از احزاب  و سازمان ها ، تاثیری ژرف و طبیعتا منفی بر اذهان مردم  دارد. برای اپوزیسیون  برانداز اين آرزو است که یک همبستگی بین این نیروها از لحاظ  استراتژی  و تاکتيک به وقوع بپیوند. و نتیجه این سردرگمی رواج ناامیدی در بین مردم در تقابل با  قدرت دیکتاتور است ، کاری که خواسته یا نا خواسته برخی از همین دوستان قلم بدست و کاربران سایتهای اجتماعی – خبری انجام میدهند.

آیا ناامیدی در روح و روان ایرانیان همواره وجود داشته؟ یا آنکه این دعواهای فرسایشی و اندیشیدن به تار و پودهای پوسیده اختلافات ، چنین بر سر هم میهنان مان آورده که حتی با بازگشت به شرایط صف های طولانی دهه 60 برای سیر کردن شکم هم کنار میآیند و خم به ابرو نمی آورند و ما اینجا فارغ از بحث اشکنه و مرغ ، به رخ یکدیگر پنجه میکشیم و در عین حال ایشان را به جنبش های مختلف و خلاقانه سوت ، صف نان ، آب بازی ،الله اکبر و …. فرا میخوانیم.

در عین حال من معتقدم سکوتی که اکنون بر اساس جبر حاکم و ناامیدی سیاسی بر جامعه ایرانی حکمفرماست را میتوان با شعله ور کردن فرهنگ عدالتخواهی با ایجاد امید در دلها  و دلگرمی دادن به مردم، که در مبارزه رو در رو با دیکتاتوری قرار دارند، از میان برد و این وظیفه اپوزیسیون سرنگونی طللب است و می بایست با نشان دادن همبستگی نیروها ( نه کینه ها و نفرت های کور سالخورده و بر خورد های قهری)، چشم انداز آینده را واضع و شفاف به مردم مان نشان دهد .این عمل یک نوع دلگرمی به آینده است تا هر ایرانی احساس غرور کند و تمام استعداد و توان خود را برای به زیر کشیدن مستبدان حاکم بکار گیرد.

برای رژیمی با این درجه از منفوریت داخلی و بین المللی، ماندن بر سر قدرت صرفا از طریق ایجاد تفرقه و تشتت در صفوف مردم و اپوزیسیون امکان پذیر بوده است. در حالی که رژیم به حفظ قدرت سیاسی به هر قیمت تأکید می ورزد و هیچ چشم اندازی هم برای تغییر در رویّه و ساختار آن مشاهده نمی شود ( اگر شرایط به همینگونه پیش رود). تنها راهی که برای پویندگان راه آزادی، عدالت، دمکراسی و رشد و توسعه کشور باقی می ماند،در کنار هم قرار گرفتن ما در یک صف ، درو ریختن کینه های کهنه ، همبستگی بی قید و اصرار بر سرنگونی  در یک جبهه مشترک و مقاومت در برابر حاکمیت اسلامی است.

شغالی
گَر
ماه بلند را دشنام گفت –
پیران شان مگر
نجات از بیماری را
تجویزی اینچنین فرموده بودند.
فرزانه در خیالِ خودی
اما
آن که به تندر
پارس می کند،
گمان مدار که به قانونِ بو علی
حتي
جنون را
نشانی از این آشکاره تر
به دست کرده باشند

احمد شاملو